این نکته از قدیم معلوم بوده است که برخی از ادیـان در آیـین هـای مـذهبی خـود مـواد دارویی طبیعی و ترکیبی را به کار می گرفته اند. پرسش هایی در این بحث قابل طرح است: داروهای روان گردان چیست؟ سازوکار این داروها در انسان چگونه است؟ آیـا مطالعـات تجربی تأثیر این داروها را در تجربه دینی تأیید می کند؟ اعتبار و ارزش تجربه های حاصل از داروها چگونه است؟
داروهای روان گردان به طور عام برای مواد و داروهایی به کار می رود که با آثار زیست ـ شیمیاییِ خاصی که بر مغز انسان به جای می گذارند، موجب پدیدآمدن تغییرات خاصی در هشیاری و رفتار انسان می شوند برخی مؤلفان روان گردان ها را به پنج دسته تقسیم می کنند :
1 . کند سازها ( مسکن ها )؛ مانند الکل، آرام بخش های خفیف، والیوم.
2 . محرک ها؛ مانند آمفتامین ها از قبیل متدرین، دکسدرین و بنزدرین.
3 . مواد افیونی ( داروهـای مخـدر ) ؛ ماننـد تریـاک و مشـتقات آن از قبیـل کـدئین، هروئین، مرفین، نیکوتین، کافئین، کوکائین.
4 . توهم زاها؛ مانند ال اس دی، مسکالین، سیلوسایبین و... .
5 . شاهدانگان (گرفته از گیاه شاهدانه)؛ مانند ماری جوانا، حشیش.
داروهای توهم زا یکی از اقسام داروهای روان گردان هستند. ویژگی منحصر به فرد این نوع مواد، تأثیر فوق العادهای است که بر حواس و احساسات انسان نهاده، حساسـیت آنهـا را به شدت می افزاید. آنها همچنین بر آگاهی انسان اثر می گـذارد و نـوعی توسـعه در آن ایجاد می کند. این افزایش حساسیت و توسعه در موارد بسیاری بـه صـورت توهمـاتی در ذهن مصرف کننده ظاهر می شود که هیچ واقعیتی در خارج ندارد. به نظر مـی رسـد همـین واقعیت موجب غلبه کاربرد واژه توهم زا درباره آنها شده است.
امــا در لغــت نامــه هــای معتبــر (Dictionary s'Webster House Random) واژه مناسبت تر بحث حاضر، داروهای روان نما ست کـه قضـاوت ارزشـی منفـی نیـز دربـاره ماهیت و آثار آنها نخواهد بود. این مواد با توجه به آزمایش ها، گزارش هـا و تحلیـل هـای متعدد، نمایان گر ساحت ها و لایه های درونی روان انسان هستند. به عبارت دیگر، این مواد در شرایط خاصی موجب کنار رفتن پرده ای می شوند که اشـتغال بـه محسوسـات و امـور مادی بر لایه های درونی نفس کشیده است. نقش ایـن مـواد در نمایـان سـاختن سـاختار لایه های درونی تر نفس انسانی، تا آنجا برای برخی محققان جالب توجه بوده کـه آنهـا را به منشور یا ذره بین روانی تشبیه کرده اند .
در منابع جدیدتر، کسانی که درباره داروهای روان نما نظـر موافـق تـری دارنـد، بـرای توصیف گیاهان یا داروهای شیمیایی که تجربه دینی ابتدایی را تسهیل می کننـد، اصـطلاح « ایزد آران » را ترجیح می دهند این نکته از مدت ها پیش مطرح بوده است که شباهت آشکاری میان تجربه های دینی گوناگون و تجربه های ناشی از مصرف دارو وجود دارد. در حقیقت پیش از آغاز قرن بیسـتم، لوبـا برآن بود که تجربه های دینی در سنت های پیشرفته باید بی اعتبار تلقی شوند؛ زیرا شبیه حالاتی هستند که در سنت های کمتر پیشرفته با دارو ایجاد می شود. اصول اسـتدلال لوبا را زینر به تازگی تفصیل داده و نتیجه گرفته است که اگر تجربـه ای ناشـی از مصرف دارو باشد، نمی توان آن را اصالتاً مذهبی دانست. اگر بتـوان تجربـه ای را بـه ایـن علت که بیوشیمی آن مشخص شده، بی اعتبار پنداشت، فیزیولوژی را هم می توان بـه ایـن علت که بیوشیمی آن مشخص شده، بی اعتبار دانست. چنانکه وایل تأکید کـرده است، شباهت میان مواد روان گردان در گیاهان، جانوران و مغز آدمی نشـان مـی دهـد هـر تمایزی میان حالات طبیعی و مصنوعی قایل شویم، دل بخواهی است.
به دلایل کاملاً مشخص فیزیولوژیک، میتوان از ایزد آران اتتظار داشت تغییرات پایایی را در تصویرپردازی بصری و غیربصری ایجاد کنند که از نظـر شـرکت کننـدگان مطلـع و باثبات احتمالاً اشیای جالبی هستند که بر اثر کاوش هشیارانه کشف می شوند. استراسمن تصاویر معنادار که تحت تأثیر این مواد پدید می آیند، اگر چشم های مصرف کننده بسته باشند، نوعاً به شیئی منتسب می شود که انتظار نمی رود در جهان خارج وجود داشـته باشد. به همین ترتیب، وقتی چشم های مصرف کننده باز است، تغییر در ادراک اشیاء، تغییر در نحوه ادراک آن هاست، نه تغییر در خود اشیای واقعی یا ادراک اشیایی که واقعی نیستند (یعنی تغییر در ادراک است، نه جهان خارج).
طبـق نظریـه نقـش سـوندن _ روانشـناس سوئیسی که می گوید سنت های دینی، مخصوصاً به شکل متون مقدس، الگوها یا مدل هایی را به دست می دهند که تجربه دینی را ممکن می کنند؛ یعنی تفسـیر یـا ادراک رویـدادها در قالب داستان های متون مقدس، چیزی است که تجربه دینی را بـه وجـود مـی آورد_ وجـود چارچوب مذهبی قدرت ایزدآران را برای تسهیل تجربه های دینی افزایش می دهـد. مسـترز و هیوستون دریافتند که تحت تأثیر ایزد آران، تصویرپردازی مذهبی امـری کـاملاً عادی است. شیوع تصویرپردازی دینی در نمونه 206 نفره آنها چشم گیر است. ایـن داده هـا در جدول زیر آمده است :
در پرتو نظریـه نقـش سـوندن، انتظـار داریـم بـه فـرض وجـود آشـنایی مناسـب بـا چارچوب های مذهبی، بسیاری از تجربه های تسهیل شده از طریق مواد مخدر، تجربه هـای دینی پنداشته شوند. خام اندیشی است اگر مدعی باشیم تجربه های دینی فقط بـا اسـتعمال مواد مخدر امکان پذیرند. برعکس قدرت ایزدآران در تسهیل تجربه دینی مرهون ایـن امـر است که تغییر حالات هشیاری بر اثر مواد شیمیایی، تا چه حـد از نظـر مـذهبی بـه جـا و معنادار قلمداد شود.
گروف مدعی شده است که استفاده درمانی از ایزدآران، اغلب حال و هوایی به وجود می آورد که موجب گزارش تجربه های دینی و فراشخصی می شود. بسیاری از این تجربه ها در قالب نظریه یونگ تفسیر می شوند که به ویـژه بـرای توصـیف تصـویرپردازیِ دینی مناسب است.
بنابراین، می توان گفت ایزد آران به وجود آورنده تجربه دینی نیست، بلکه احوالاتی در انسان پدید می آورد که در افرادی که زمینه مذهبی دارند، تجربه دینـی تفسـیر مـی شـود. اگرچه خصومت دین رسمی با مصرف ایزدآران امری کاملاً مسـلّم اسـت، عجیـب ایـن است که ایزدآران با طیفی از تجربه ها که نوعاً «دینی» نامیده می شوند، در ارتباط هسـتند. اشتباه است اگر این احتمال را نپذیریم که حالات تسهیل شده هشـیاری از طریـق مـواد شیمیایی ممکن است اعتبار هستی شناختی داشته باشـد. در واقـع، مـذهبی دانسـتن آنهـا افزون بر ایجاد بافت و زمینه، اعتبار هستی شناختی نیز می دهد. لیکن صرف ایجاد تجربه واحد، هرچند «دینی» باشـد، اگـر در بافـت سـنتی مشـخص صـورت نگیـرد، احتمـالاً نمی تواند به تحولی مستمر در زندگی بینجامد. به نظر می رسـد نقـش چنـین مـوادی در قطع تعلق انسان از عالم ماده و حواس پنجگانه است. دوری از عالم مـاده، سـنتی اسـت تکوینی در عـالم کـه حـواس بـاطنی انسـان را تقویـت مـی کنـد. چنـین امـری گـاهی خودخواسته و ارادی است که در سایه پیروی از آموزه های دینی و ریاضت های مشـروع حاصل می شود و گاهی جبری و تصنعی، که با استفاده از داروهای توهم زا بـه شـدت و ضعف، انسان را فراتر از معرفت حسی با صور کلیه مواجه می کند. بدیهی است اسـتفاده از روش های مشروع، سازگار با خلقت روحانی انسان و همچنین منطبق با پیـام ادیـان و تعالی بخش است و در مقابل راه های تصنعی، سبب توقف و اشتغال بـه همـین سـطح از معنویت و نوعی ارضای گرایش به معنویت است.
این قسمت را با جملات رساک به پایان می بریم که معتقد است توجه ویـژه به رفتارها یا تجربههای خاصی که (در اثر ایزدآران ممکن است ایجاد شده باشد) «دینـی» تلقی می شود، گمراه کننده است و به خـوبی مطلـب را بیـان کـرده اسـت: پـس خطـر در اینجاست که باور کنیم رفتاری که بدین گونه تحقق یافته، همان چیزی است که کل تجربه دینی به راستی به آن مربوط می شود و بدتر اینکه چنین رفتاری فـی النفسـه غایـت مطلـوب تلقی شود، و چون گلی کمیاب از خاکی که آن را تغذیه می کند، جـدا گـردد. نتیجـه کـار صرفاً تأکیدی تنگ نظرانه بر تأثیرات و حساسـیت هـای خـاص اسـت: تجربـه هـای اوج ، سرخوشی ، درخشش و از این قبیل. لیکن حتی اگر کسی بخواهد خلسه را «اوج» تجربه دینی بداند، آن قله در میان هوا معلق نیست، بلکه متکی بـر سـنت و شـیوه ای از زنـدگی است. آدمی از راه تشرف به آیینی خـاص از ایـن بلنـدیهـا فرامـی رود و شـکوه آنهـا را درمی یابد و این همه مستلزم یادگیری، التزام، تعبد، خدمت و ایثار است. نزدیک شـدن بـه قله از هر راه میان بری، مثل بالارفتن از کوه اورست است به این شکل که از بالگرد بر قله آن پیاده شویم!
هرچند برخی از داروهای روان گردان همچون مسکالین و سیلوسـایبین، از زمـان هـای گذشته برای برخی اقوام و قبایل شناخته شده بودند - سرخپوستان آمریکایی، قبایل مزتک در مکزیک، شراب مقدسی به نام «سوما» در متون ودایـی، شـمن هـای سـیبریایی اینکـا و یونانیان باستان از چنین موادی در مراسم مذهبی استفاده می کرده انـد - امـا ظهـور ادیـان ابراهیمی، به نحو معناداری با دوری گزیدن از این مواد در مراسم مذهبی مصادف بود .
اکنون حال بر می گردیم به این پرسش که: آیا مطالعات تجربی تأثیر ایـن داروهـا را در تجربه دینی تأیید می کند؟ به عبارت دیگر، رابطه ای معنادار میان مصرف این داروها تحت شرایط کنترل شده و رخداد تجربه دینی یا عرفانی تصویر می شود؟ ادعای فوق را کسـانی چون آلدوس هاکسلی ، والتـر اسـتیس ، هیوسـتون اسـمیت و دیگران مطرح کردهاند و کسانی چون ویـن رایـت آن را تأییـد کـرده انـد، امـا در مقابل، کسانی چون رابرت زنـر نپذیرفتـه انـد. در برخـی آزمـایش هـای تجربی از قبیل والتر پنک ، کلارک ، هیوستون و مسترز ، و گراف نیز اصل مدعا، یعنی اینکـه در اثـر مصـرف داروهـای روانگردان، بخشی از ویژگیها و احوالات مختص به تجارب دینی و عرفـانی بـهوجـود میآید، تأیید شده است. گزارشهای تجربـه شخصـی برخـی از مشـهورترین فیلسـوفان علاقه مند به پژوهش در وادی عرفان و تجربه دینی از قبیل ویلیام جیمز ، آلـدوس هاکسلی ، هیوستون اسمیت و استیس نیز هماهنـگ و همـراه بـا مطالعات قبلی است .
درباره تأثیر داروهای روان گردان به چند نکته باید توجه کرد:
1 .این داروها به خودی خود، صرفنظر از زمینه و شرایط روانـی مصـرف کننـده اثـر ویژه ای ندارند؛ فقط موجب تقویت و تغییر ادراکات حسـی بـه گونـه ای نامتعـارف است.
2 .از مجموع گزارش ها، می توان اجمالاً به این نتیجه رسید که این داروها در صـورت وجود شرایط درونی و بیرونی، احتمالاً و نه ضرورتاً می تواننـد ایجادکننـده نـوعی تجربه برای مصرف کننده باشد که شباهت زیـادی بـه برخـی تجربـه هـای دینـی و عرفانی دارند.
3 .شرایط درونی اجمالاً عبارتاند از: خـوش بینـی مصـرف کننـده دربـاره آثـار دارو، آمادگی وی و نوع انتظاراتی که از آن دارد، سابقه تجربه های دینی یا عرفانی، زمینه دینی و انس بیشتر با مفاهیم و جهان بینی دینی.
4 .شرایط بیرونـی اجمـالاً عبـارت انـد از: محـیط دوسـتانه، آرام، دل پـذیر و عـاری از محرک های ناخوشایند.
5 .حضور یک «راهنما» هنگام مصرف داروها ضرورت دارد که دارای اطلاعات کـافی در این زمینه بوده، دارای مهارت شخصی و توانایی انگیزش حس اعتماد و امنیـت در سوژه باشد.
6 .آمادگی و ظرفیت های اولیه فرد از نظر معنوی و عرفـانی نیـز بـه ایـن امـر کمـک می کند .
در اینجا با آخرین پرسش مواجه می شویم: آیا شـباهت فـوق العـاده و حتـی یکسـانی ویژگی های پدیدار شناختی تجربه های حاصل از مواد و تجارب دینی و عرفانی اصیل، بـر یکسانی خود آن دو تجربه دلالت می کند؟ پاسخ این پرسش بنا بـر قاعـده علیـت، مثبـت است. اما با تأمل بیشتر در می یابیم که یکسانی و این همانی آثـار و ویژگـی هـا بـه سـادگی احراز نمی شود.