دیدگاه برن درباره شخصیت یک دیدگاه اجزا نگرانه و چندگانه است. برن به سه نوع حالت نفسانی اعتقاد دارد که عبارتند از روان بیرونی٬ روان نو و روان باستانی. روان بیرونی به شیوه ای تقلیدی و قضاوتی شکل می گیرد و درصدد است که مجموعه هایی از معیارها و ملاکهای اکتسابی را به اجرا درآورد.
روان نو عمدتا به تبدیل محرکها به مجموعه اطلاعات تمایل دارد و نه نیز به پردازش و بایگانی این اطلاعات بر اساس تجربیات قبلی علاقه مند است. روان باستانی تمایل دارد که بر اساس تفکر مبرا از منطق و ادراک هایی که به طور ضعیفی از هم متمایز و یا تحریف شده اند٬ به طور ناگهانی و ناآگاهانه تری٬ واکنش نشان دهد.
برن تجلیات این سه حالت نفسانی را تحت عنوان "حالتهای من" معرفی می کند. حالتهای من سه گانه او عبارتند از: "حالت من والدینی" ٬ "حالت من بالغ" و "حالت من کودکی". حالت من والدینی از روان بیرونی٬ حالت من بالغ از روان نو و حالت من کودکی از روان باستانی نشأت می گیرد. از دید پدیده شناختی، سه حالت " من" را به ترتیب حالتهای برون روحی، نو روحی و کهنه روحی می نامند.(برن، 1961 و 19644).
چگونگی تشکیل و تکامل حالات مختلف شخصیت کودک بدین شرح است:
۱ - حالت من کودکی : حالت من کودکی مجموعه ای از احساسات٬ نگرشها و طرحهای رفتاری است که بقایایی از دوران کودکی خود فرد هستند. حوادث درونی٬یعنی پاسخهای کودک به آنچه می بیند و می شنود و نیز تأثیرات کودک از والدینش٬در حالت "من کودکی" او ثبت و ضبط می شوند.
۲ - حالت من والدینی : حالت من والدینی مجموعه ای از احساسات٬ نگرشها و طرحهای رفتاری است که ویژگیهایی مشابه همین در والدین هم وجود دارد. حالت من والدینی شامل مجموعه انبوهی از وقایع خارجی و تحمیلی غیر قابل سؤال در مغز است که توسط فرد در خلال سالهای اولیه زندگیش حاصل شده است و معمولا پنج سال اولیه زندگی را در بر می گیرد. این سالها با سالهای قبل از اجتماعی شدن و ورود به مدرسه مقارن است. این حالت من را بدان دلیل والدینی می گویند که بر اثر مشاهده رفتار و اعمال والدین و منعکس کردن آنها در شخصیت حاصل می آید.
۳ - حالت من بالغ : حالت من بالغ به وسیله مجموعه ای از احساسات٬ نگرشها و طرحهای رفتاری خودمختار و مستقل توصیف می شودکه با واقعیت موجود تطبیق و هماهنگی دارند. حالت من بالغ برای بقا لازم است.این حالت داده ها را به جریان می اندازد٬ تجزیه و تحلیل می کند و احتمالاتی که برای حل و فصل مؤثر دنیای خارج ضروری هستند٬ محاسبه می کند. وظیفه دیگر من بالغ منظم کردن فعالیتهای "من کودکی" و "من والدینی" و واسطه شدن عینی میان آنهاست.
در شیوه ارتباط محاوره ای اعتقاد بر آن است که فرد در ارتباط با خود و دیگران به چهار نوع نتیجه گیری دست می یابد که موقعیت زندگی او را مشخص می کنند و رفتار او را تحت الشعاع قرار می دهند. این چهار نوع نتیجه گیری عبارتند از:
۱-" من خوب نیستم ٬ تو خوب هستی": این نگرش اولین تصمیم موقتی است که کودک بر مبنای تجارب اولیۀ زندگیش بدان معتقد می شود. اواخر دو سالگی یا این نگرش در او تثبیت می شود و یا اینکه کودکک نگرشهای دوم و سوم را می پذیرد. این نگرش در سالهای اولیۀ دوران کودکی همگانی است و ماحصل نتیجه گیری منطقی کودک از موقعیت تولد و دوران کودکیش به شمار می رود.آدلر نیز در نظریه اش به تلاش انسان برای فرار از احساس حقارت یا "خوب نبودن" توجه کرده است، که به طور عمومی مشهود است. در این موقعیت، انسان زندگی خود را مرهون دیگران می انگارد. بدین معنی که انسان نیاز شدیدی به نوازش و توجه دیگران احساس می کند.
۲- "من خوب نیستم٬ تو خوب نیستی": در پایان یک سالگی در زندگی کودک اتفاق مهمی به وقوع می پیوندد و آن این است که راه رفتن را آغاز می کند و دیگر نیاز به این ندارد که دیگران او را بغل کنند و از جایی بهه جایی ببرند. به عبارت دیگر، پیدایش این رفتار وابستگی کودک را به مادرکاهش می دهد. از سوی دیگر، آسایش موجود در سال اول زندگی به سر می رسدو، چنانچه این دشواری و سختی ادامه یابد، کودک نتیجه می گیرد که "من خوب نیستم، تو خوب نیستی". در این مرحله رشد حالت "من بالغ" متوقف می شود، زیرا از دیگران تحریک و نوازشی دریافت نمی دارد. پس فرد در این موقعیت تسلیم می شود و امیدش را از دست می هد و صرفا در زندگی به سازشکاری می پردازد و احتمالا از یک موسسۀ روانی سر در می آورد. کودک در خود رفته و گوشه گیر چنین حالتی دارد.
۳-"من خوب هستم٬ تو خوب نیستی": کودکی که دایماً توسط والدینش تنبیه می شود، ممکن است به چنین نگرشی تغییر حالت دهد. این موقعیت در سنین دو و یا سه سالگی پیش می آید. چنین نگرشی برایی کودک تصمیم نجات بخش زندگی است. این نوع کودک از عینی بودن در برخورد با وقایع زندگیش ناتوان است و همواره گناهان را به گردن دیگران می اندازد و علل سکشتهایش را در دیگران جستجو می کند. چنین افرادی فاقد وجدان اجتماعی هستند. با یان گروه درمان به سختی انجام می گیرد، زیرا درمانگر را نیز همانند هر انسان دیگری غیر خوب می دانند.
۴- "من خوب هستم٬ تو خوب هستی": در این نگرش امیدواری وجود دارد، و از نظر کمی این حالت با حالتهای قبل فرق دارد. سه حالت اولیه به طور ناآگاهانه و در سنین اولۀ زندگی اتفاق می افتد. از آنجا که اینن نگرش یک تصمیم شفاهی و آگاهانه است، اطلاعات زیادی را دربارۀ فرد و دیگران می توان در آن یافت. سه حالت اولیه اصولاً بر احساسات متکی هستند، در حالی که حالت چهارم بر افکار و ایمان و عمل استوار است.سه حالت اولیه با مسئلۀ "چرا" مواجه هستند، در حالی که حالت چهارم با "چرا نه" سر و کار دارد.